النا ی شیطونالنا ی شیطون، تا این لحظه: 19 سال و 2 ماه سن داره
اجی مهرنازماجی مهرنازم، تا این لحظه: 21 سال و 27 روز سن داره
اجی رزیییییاجی رزییییی، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات الی

خیابان زمستان...کوچه اسفند...پلاک4

به خاطرات الی خوش اومدین

اینجا خاطرات روزانه یه دختر اسفند ماهیه لوسو میخونین و نظر میدین😊

خاطرات یه دختر مغرور و خیلی خیلی زود شکننده🙃

خاطرات دختری که عاشقه رنگین کمان ارزوهای دور و نزدیکشه🌈

خاطرات دختری که داره شادیا و غمهاشو باهاتون شریک میشه🙃

خاطرات دختری که از همه چی مهمتر براش تو این دنیا شاد کردن دوستای دیرینشه😘

امیدوارم عمقه این خاطراتو درک کنین🤗

خاهر

دلم میخاد با خوشحالی تمام بگم تولد داریم دلم میخاد همون شوق و ذوقی که واسه بچه ها داشتمو الانم داشته باشم دلم میخاد بهترین تولد دنیارو براش بگیرم و از صمیم قلبم خوشحالش کنم😢 اما نمیشه چون این تولد یه فرق خیلی خیلی بزرگی داره😔 فرقش میدونین چیه فرقش اینه این تولد مثه چند سال گذشته یه نفرو کم داره😭 کسیو نداره که با ذوق شمعای روی کیکشو فوت کنه😔 کسیو نداره با شوقه تمام کادوهاشو باز کنه😢 خاهری بازم روز تولدت نیستی پیشم نیستی ببینی چه کارایی واسه خوشحال کردنت کردم😔 نیستی ببینی با چه وسواسی کیکتو سفارش دادم😢 نیستی مثه اونموقع ها وقتی خوابی بپرم رو سرت داد بزنم تولدت مبارک😭 بازم امسال باید بیام سر خاکت😔 بازم ...
18 دی 1398

امتحانات

اولا سلام دوستان خوبین خوشین سلامتین ایشالله که خوب باشین منکه حالم خیلی بده سرم در حد مرگ تیر میکشه 🤕دلیله اینکه دیر به وبلاگ میام اینه که فردا امتحان ترم فارسی دارم پرسش عربی دارم با پرسش تاریخ4تا درس😪 کلا امروز روز خیلی گندیه خیلی خیلی خیلی گنده😔 بخاطر این درسای لعنتی کله کلاسای امروزمو کنسل کردم که بدترینش این بود که نرفتم کلاس موسیقیم واقعا از درون معلمارو نفرین میکردم وقتی مامانم داشت با منشیه اموزشگاه حرف میزد مرخصی میگرفت😂🎸 الانم که دارم پست میزارم مامانم رفته بیرون وگرنه نمیزاشت به لبتاپ نگاه کنم چه برسه بخام بهش دست بزنم🙄😜 راستی حالا از بدبختی های من بگذریم میخاستم بگم فرداهم تولد دوتا از دوستامه یعنی تولدشون دیرتره ولی...
3 دی 1398

سورپرایز

سلام دخیا دیشب یه پست درباره تولده اجیم نوشته بودم ک قراره امروز سورپرایزش کنم🤭 صب ساعت 7که رسیدم مدرسه سریع با وسایل تزئینی رفتم تو نمازخونه تا ریسه هارو اویزون کنم😆 بعد از اینکه اویزون کردم رفتم تو کلاس رو میزی که مینشست گل ارکیده گذاشتم🌺/اخه عاشق گله ارکیدست/ بعد براش یه نامه نوشتم ک ساعت 11بیاد نمازخونه.🤭 قرار بود اونیکی رفیقم قبل از اومدن اجیم بیاد که بقیه کارارو باهم انجام بدیم.وقتی اومد بادکنکارو سریع باد کردیم و رو دیوار چسبودندیم⭐️ تقریبا همه کارارو انجام داده بودیم.با خونسردی که انگار هیچ اتفاقی قرار نیست بیوفته رفتیم تو کلاسمون😉 یه جوری مشکوکانه نگامون میکرد انگار قتل کردیم اون خبر نداره😂 بعد از زنگ تفریح با ب...
2 دی 1398

تفلد

دلم میخاست اخرین پست امشبه وبلاگم تبریک ب بهترین اجی دنیا باشه😉 اخخخخخخخخخخیییییییییییششششششششششششش بالاخره گذاشتم😅 هی مینوشتم سره نت میرفت بیرون مجبور بودم دوباره بنویسم🙄 خب دیگع حتما متوجه شدین تولد اجیمه🤩 قراره تو مدرسه کلی سورپرایزش کنم🤭الهی فداش شم حتما کلی ذوق میکنه اجیم😇 احساس میکنم رو چشام وزنه 100تنی گذاشتن😂خوابم نمیبرد اگه این دوتا پستو نمیزاشتم😆 امیدوارم فردا که میخونینش خوشتون بیاد🙃 راستی نظراتونو فراموش نکنین😀 شبتون شیک😴
1 دی 1398

M

خوشحالی یعنی داشتن بهترین فرد زندگیت کسی ک با تمام اخلاق بدت قبول کرده کنارت باشه و تو غم و شادیات همراهیت کنه😇 خوشحالی یعنی بودن کسی ک به بودنش ایمان داشته باشی کسی ک عاشقونه دوست داره و توام اونو فراتر از عاشقونه دوست داری💞 خوشحالی یعنی بودن کناره یه خلو چل که بدونش نفس کشیدن برات سخته😊 خوشحالی یعنی شنیدن دلگرمی دادنای صادقانش😘 خوشحالی یعنی بودن تو بغل گرم و صمیمیش که بهت ارامش میده👌 خوشحالی یعنی تولد بهترینو عزیزترینو عشقترینو نفسترین فرد زندگیت باشه😍❤️ 🎂زندگیم🎂 تولدت مبارک...🖤M🖤
1 دی 1398
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات الی می باشد